فاطمه در غم از دست دادن پدری چون رسول خدا و حمایتهای او چندان گریست که نام او را در شمار گریه کنندگان معروف تاریخ چون آدم، یعقوب، یوسف و امام سجاد آوردهاند.
زینب(س) در تمامی این دوران با مادر در کنار او بود و صحنههای مصیبتبار رحلت پیامبر خدا و اندوه بیکران مادر و ظلم و جنایت دشمنان در حق اهل بیت پیامبر را نظاره میکرد و همه این ناملایمات بر قلب کوچکش فرود میآمد و او برای خدا صبر میکرد و پایداری در راه خدا را پیشه خود میساخت، تا زمینهای باشد برای تحمل مصیبتها و رنجهای بزرگتری که در انتظار او بود.
چندی ماهی بیش نگذشته بود که دیگر شمع وجود مادر روشنی بخش خانه علی نبو و و حضرت زینب مادر بزرگوارش را خیلی زود از جور و ظلم نامردمانی دنیا پرست از دست داده بود.
در سی و پنج سالگی باید متحمل غم فقدان پدر میشد و پس پدر دوران امامت برادش امام حسن فرا رسیده بود،زینب در این مدت خود را در رنجهایی که امام مجتبی از مردم نابکار آن زمان میکشید، سهیم و شریک میدانست و شاهد خون جگر خوردن برادرش امام مجتبی (ع) بود.او شهادت مظلومانه برادر و اهانت به جنازه آن عزیز را به چشم خود دید و چه اشکهای غم که از دیدگانش جاری گشت و چه داغها که بر دل سوخته اش نهاده شد.
عظمت و بزرگی این مصیبتها، دردها، رنجها و غمها را زینب در شب عاشورا بر زبان جاری ساخت. آن هنگام که از اشعاری که سیدالشهدا خواند، دریافت که مصیبت بزرگ شهادت امام حسین و یارانش فرود آمده است؛ بانگ برداشت که «وای از این مصیبت؛ کاش مرگ زندگیم را نابود ساخته بود! امروز همانند روزی است که مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند...».
شعار زینب در تمام این مصائب، همان شعار سیدالشهداست که در اوج مصیبتهای سهمگین کربلا زیر لب زمزمه کرد: «... صبرا علی قضائک، لااله سواک یا غیاث المستغیثین». «خداوندا! در برابر قضا و قدر تو شکیبایم. جز تو معبودی نیست ای فریادرس دادخواهان».
با وجود تمام این غم ها و رنج ها یی که بر بانویی پنجاه و چند ساله وارد آمده بود،پس واقعه جانسوز عاشورا،به خوبی نام عاشورا و عاشورائیان را زنده نگه داشت....
"اسوه صبر" هم واژه کوچکی است در برابر این همه صبرو رشادت های این بانوی بزرگ.
السلام علی قلب الزینب الصبور
با استفاده از مطالب
تارنمای هیئت مکتب الباقر