هر کس می افتاد، داد می زد «امدادگر…! امدادگر…». اگر هم خودش نمی توانست، دیگرانی که اطرافش بودند داد می زدند: «امدادگر…! امدادگر…».
* * *
خمپاره منفجر شد؛ او که افتاد، دیگران نمی دانستند چه کسی را صدا بزنند. ولی خودش گفت: «یا زهرا…! یا زهرا…» .
روزگاری، حضرت زهرا(س) نهایت آرزو و پشت و پناهِ رزمندگان و شهدای خالی دستِ ما بود…
سال ها قبل تر، پاره تن پیامبر(ص)، در دفاع از آیین محمد(ص)، جان خود را فدا کرده بود، آن هم با صورتی یادگار گرفته از کوچه و بازویی ضربدیده از غلاف شمشیر و پهلویی …
و اکنون، عالم و آدم از کرم فاطمه(س) بهره می برند و از فیضش روزی میخورند.
مادرم زهرا!
تا ابد لبیک گوی ندایت هستم، همان ندایی که از میان کوچه در دفاع از امیرالمومنین(ع) سر دادی!
و زرق و برق دنیا و خوش گذرانی و گناه، باعث جدایی من از تو نخواهد شد.
لبیکِ یا اُماه، یا فاطمه الزهرا (س)
برگرفته از جامدادی.آی ار